دفترچه یادداشت ری را

ساخت وبلاگ
شب که شد ماشین رو برداشت و با هم رفتیم خیابون گردی !میشه گفت عروس یه شهر دیگه شدن لذت های خودش رو هم داره !!مثلا وقتی تو به شهر و فرهنگ اون منطقه شناختی نداری و آقای همسر با آب و تاب برات زادگاهش رو ت دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 164 تاريخ : شنبه 21 دی 1398 ساعت: 3:36

اصرار دارن که فقط دو تایی بریم حرم , و تا چشممون به ضریح می افته ، حاجت  بخوایم.من واسه خودم حاجتی ندارم , بهشون گفتم ...اونا التماس دعا دارن ؛ دختر سادات پس برو و اون لحظه , ما رو یاد کن ...  واسه ود دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 162 تاريخ : شنبه 21 دی 1398 ساعت: 3:36

* امروز هردویشان مرا که می بینند به تمسخر شروع به سینه زدن میکنن , و با جمله ی "سردارتان هم که رفت" لبخندشان را بدرقه ام کردند ... آخ , بابا !دنیا چه بی رحم است ....و زبانی که زخم می زند از دشنه تیزتر دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 186 تاريخ : شنبه 21 دی 1398 ساعت: 3:36

میگه : " داداش تو هم با ما بیا بریم مشهد , عروس خانوم چند روز بعد با خانواده اش واسه جشن بیاد .. اما تو بیا زودتر با ما بریم ...مثل قدیما باز دور هم جمع بشیم ... دیگه این فرصت اینجوری به دست نمیادا.ما دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 203 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 5:09

* خانواده حامد بالاخره از شهر ما دل کندن و برگشتن شهرشون.. * امروز رفتیم با حامد چند تا خیابون که لباس مجلسی داره , یه مدل پرنسسی مثل لباسای نامزدی انتخاب کرد که واسه جشن دوم بپوشم .. مدل لباس رو همسر دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 166 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 5:09

photo by me

دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 174 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 5:09

خسته شدم از بس با ارایشگاههای مختلف چک و چونه زدم ..اسم عروس رو که میارم ، قیمت آرایشگاههایِ معروف یه هو چند برابر میشه !!یک پکیج میدن دستم که از چند روز قبلِ عروسی  برنامه برام دارن, با یک قیمت بالا. دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 167 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:38

هواپیمایت به زمین نشست.و تو نمیدانی چقــــدررر آرزوی دیدنت را داشتم ... همه ایستاده اند ... و من ۸ ماه پیش را به یاد می آورم ، همان روزی که تو تنها در فرودگاهِ مقصد منتظر آمدنم ایستاده بودی، با دو دست دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 165 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:38

با لباسِ عروس روی لبه ی تختِ هتل می نشینم و نظاره گر حامدی میشوم که در حال بستن درب ورودی اتاقِ هتل است. و این بستنِ در , برای من معانیِ زیادی دارد ،پایان تمام مسئولیت هایی که به عهده گرفتم ..پایان اس دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 195 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:38

بعضی آدم ها را نمیشود داشتفقط میشود یک جور خاصی دوستشان داشتبعضی آدم ها اصلا برای این نیستندکه برای تو باشند یا تو برای آن ها ...اصلا به آخرش فکر نمیکنیآنها برای اینند که دوستشان بداری !آن هم نه دوست دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 172 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:38

روز بستن قرداد به مدیر تالار گفتم که من ۱۵۰ تا مهمان دارم ، و میخوام که غذاها به صورت سلف سرویس باشهمدیر گفت توی سلف سرویس، واسه ما تعداد دقیق مهمان مهم نیست ، چون هر چقدر که روی میزها دیسِ غذا خالی ب دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 162 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:38

شب عروسی از پله های تالار که پایین میام ، مدیر تالار صدا میزند که عروس بیاید و قراداد را امضا کند و حساب کتاب نهایی انجام شود !!!وارد اتاقش میشوم و از اینکه مجبورم با لباس عروس ، برگه ی قرار داد را هی دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 154 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:38

*  دیشب پا گشایی دعوت شدم ، شام سلف سرویس بود ... واسه غذا که تعارف کردن ، من و خانومای دیگه بلند نشدیم که اول آقایون برن سر میز بکشن بیان کنار ، بعد خانوما برن ..حامد رفت و از همه چی واسه من کشید و د دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 166 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:38

میگه " من تو رو میشناسم , هر چی پول از فروردین توو حسابات جمع شده روز آخری می بری میدی محک. "بعد با شیطنت یه کاغذ رو میده دستم و میگه " میشه یه نگاه به این لیست خریدِ آرزوهای خواهر بی نوا و فقیرت بندا دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 165 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:38